بیکاری و بحران های اجتماعی
بیکاری و بحران های اجتماعیدفاتری که با صفهای طولانی مراجع کنندگان زیادی از تمام سنین و با هر نوع مدرکی روبرو هستند.. ولی بعد از کلی دوندگی و بالا و پایین کردن پلههای بعضی ارگانها ...
بیکاری و بحران های اجتماعی
دفاتری که با صفهای طولانی مراجع کنندگان زیادی از تمام سنین و با هر نوع مدرکی روبرو هستند.. ولی بعد از کلی دوندگی و بالا و پایین کردن پلههای بعضی ارگانها و ادارات به این نتیجه میرسید که معیارهای دیگری جز تخصص وجود دارد که در به دست آوردن شغل مدنظر شما دخالت مستقیم دارد.
آری این روز اشتغال مهمترین دغدغه در کشورمان میباشد درحالیکه درگذشته مسئله اشتغال فقط مختص گروه خاصی بود ولی امروز از هر گروه سنی به دنبال شغل مناسب هستند. با این وجود طبق آمارهای رسمی و غیررسمی، میزان بیکاری در کشور ما به حدی است که از میانگین جهانی بسیار بالاتر بوده و از معضلات کشور به شمار میرود.
بر اساس آمارهای منعکسشده، در سال ۸۵ جمعیت کشور حدود ۷۰ میلیون نفر، جمعیت فعال ۲۳.۵ میلیون نفر و جمعیت بیکار معادل ۲.۶ میلیون نفر بوده است و در سرشماری سال ۹۰ جمعیت کشور در یک دوره پنجساله به ۷۵ میلیون نفر، جمعیت فعال ۲۳.۴ میلیون نفر و جمعیت بیکار به ۲.۸ میلیون نفر رسیده است.
این وضعیت گویای ضعف جدی دولت در ایجاد اشتغال است یعنی موضوعی که دولت حاضر به پذیرش آن نیست، طی پنج سالی که از دو سرشماری در کشور میگذرد و درحالیکه مبنای اشتغال در این دو سرشماری یک ساعت کار در هفته بوده است میبینیم به رغم افزایش ۵ میلیون نفری جمعیت بالای ۱۰ سال کشور جمعیت فعال نهتنها افزایش پیدا نکرده بلکه طی دوره موردنظر ۹۶ هزار نفر هم کاهش پیداکرده است.
در مقابل جمعیت بیکار در کشور طی سالهای ۸۵ تا ۹۰ معادل ۲۳۵ هزار نفر رشد داشته که در مجموع باعث رسیدن نرخ بیکاری از ۱۱.۳ درصد در سال ۸۵ به ۱۲.۳ درصد در سال ۹۰ شده است، البته وضعیت جامعه جوان نامناسبتر است در سال ۸۵ نرخ بیکاری در گروه سنی ۱۵ تا ۲۹ سال ۲۰.۶ درصد بوده است ولی در سال ۹۰ میبینیم نرخ بیکاری در این گروه جامعه به ۲۴ درصد رسیده است.
این در حالی است که نبود شغل و امنیت شغلی در جامعه دارای تبعات و پسلرزههایی است که خیلی سنگینتر و مهمتر از اشتغال میباشد. وقتی جوانان شغلی ندارند باعث میشود که به والدین خود از نظر اقتصادی وابسته شوند که این وابستگی فشاری را بر خانوادهها میآورد که مانعی برای خروج خانوادهها از فقر میشود.
بنابراین با نبود شغل در جامعه اقشار فقیر و کمدرآمد جامعه افزایش میباید که این افزایش باعث به وجود آمدن معضلاتی همچون سرقت، اعتیاد، سرخوردگی، قاچاق، خودکشی، طلاق و… میشود.
از طرفی در این بازار داغ بیپولی و اقتصاد ضعیف برخی خانوادهها، بسیاری از شرکتها با تقاضای بالا و زیاد افراد برای کار روبرو میشوند که صاحبان شرکتها از آب گل آلوده استفاده کرده و حقوق مزایای متقاضیان را به حداقل رسانده و با آنها قراردادهای موقت انعقاد میکنند که این امنیت شغلی را در بین کارکنان پایین میآورد و همین موضوع باعث تهدید سلامت جسمی، روانی و پایین آمدن کیفیت زندگی افراد میشود.
به هر حال نبود امنیت شغلی باعث از بین رفتن انگیزه بین کارگران و کارکنان یک مجموعه میباشد که مانعی برای رسیدن به اهداف تعیینشده آن مجموعه و همچنین پیشرفت کشور خودمان هست.
از طرفی هم میتوان گفت مسئله بیکاری مشکل همه افراد جامعه و همه خانوادهها نیست و این مشکل مثل اکثر مسائل کشور، بیشتر مشکل مردم فقیر و محروم جامعه است و عدهای از خانوادهها به دلیل تمکن مالی یا نوع ارتباطاتی که دارند، برای پیدا کردن کار برای فرزندان جوان خود مشکلی ندارند و بچههای آنها اساساً نیازی به کار کردن پیدا نمیکنند.
اما با یک نگاه وسیعتر میتوان دریافت که وقتی نتوان مشکل و معضل بیکاری عده زیادی از جوانان را حل کرد، عدهای از همین جوانان ناچار خواهند بود که مشکل بیکاری خود را از راههای غیرمتعارف و حتی غیراخلاقی حل کنند. در این شرایط، حجم سرقت، قاچاق کالا، قاچاق مواد مخدر، تجاوز به حقوق دیگران، ناهنجاریهای روانی و برخوردهای اجتماعی بهشدت رشد پیدا خواهد کرد. در آن صورت این موضوع نهتنها برای بخش عظیمی از مسئولان کشور مشکل درست میکند بلکه امنیت همه افراد جامعه را به خطر خواهد انداخت.