چگونه در بورس موفق باشیم؟
چگونه در بورس موفق باشیم؟سوالی که سالها ذهن سرمایه داران ، مشاوران و دانشجویان مالی را به خود مشغول کرده ، سوال معروف "چگونه در بورس موفق باشیم؟" بوده است. اصولا تحلیل بازار های سرمایه ...

چگونه در بورس موفق باشیم؟
سوالی که سالها ذهن سرمایه داران ، مشاوران و دانشجویان مالی را به خود مشغول کرده ، سوال معروف “چگونه در بورس موفق باشیم؟” بوده است. اصولا تحلیل بازار های سرمایه بر دو نوع بنیادی و تکنیکال است که در ذیل به شرح آن می پردازیم:
تحلیل بنیادی :
برای پاسخ به این سئوال که چگونه در بورس موفق باشیم؟ لازم است تحلیل دقیقی بر روی کلیات موضوع سرمایه گذاری بدانیم. وارن بافت میلیارد آمریکایی از پیشروان این نوع تحلیل است.
ارزش سهم از دیدگاههای مختلفی قابل محاسبه و بررسی است، دو مورد مهم از این دیدگاهها که در تحلیل بنیادی کاربرد دارد، ارزش بازار سهم و ارزش ذاتی سهم است:
ارزش بازار؛ ارزش بازاری سهم، ارزش معامله و خرید و فروش آن سهم در بازار است. یعنی همان ارزشی که معاملهگران، روزانه با آن سر و کار دارند.
ارزش ذاتی؛ ارزش ذاتی، ارزش واقعی و اقتصادی هر سهم است. از این ارزش برای توجیه اقتصادی بودن و بهصرفه بودن یک سرمایهگذاری استفاده میشود. در تحلیل بنیادی هدف اصلی بهدست آوردن همین ارزش ذاتی سهام است.
با بهدست آوردن ارزش ذاتی سهام بهکمک تحلیل بنیادی و مقایسهی آن با ارزش بازار میتوان به نتایج زیر رسید:
الف- اگر ارزش بازار، کمتر از ارزش ذاتی سهام باشد، خرید سهم، اقتصادی و بهصرفه است و یا در صورتی که سهم را از قبل در اختیار داشتهایم نگهداری آن بهصرفه است.
ب- اگر ارزش بازار، بیشتر از ارزش ذاتی باشد، سهام باید فروخته شود.
ج- اگر ارزش بازار و ارزش ذاتی باهم برابر باشند، نشاندهندهی تعادل است. در آن صورت سهام (و یا سایر داراییها) بهطور صحیح قیمتگذاری شده است.
عوامل موثر بر ارزش ذاتی سهام
برای بهدست آوردن ارزش ذاتی در تحلیل بنیادی، باید همهی عواملی که بر روی سهام شرکت تأثیرگذار هستند، مورد بررسی قرار گیرند. در تحلیل بنیادی سه بخش به صورت پایهای و اساسی مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند:
تحلیل اقتصاد و بازار؛ بازار سهام، قسمت و بخش مهمی از اقتصاد است و رابطهی تنگاتنگی بین شرایط اقتصادی و بازار سهام وجود دارد. اگر شرایط اقتصادی (مانند چرخههای تجاری، سیاستهای مالی، بحرانها و …)، نامناسب باشد، عملکرد بیشتر شرکتها و در نتیجه بازار سهام، ضعیف خواهد بود و برعکس، اگر شرایط اقتصادی خوب باشد، عملکرد بازار سهام نیز خوب خواهد بود.
برای بررسی وضعیت اقتصادی، باید شاخصهای اقتصادی را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. بهترین منبع برای بررسی شاخصهای اقتصادی، تحقیقات اقتصادی است که توسط مؤسسات و پژوهشکدههای معتبر انجام میگیرد.
همانطور که گفته شد بازار سهام و اقتصاد، رابطهی نزدیکی باهم دارند؛ ولی بررسیها و تحقیقات نشان داده که قیمتهای سهام، دائما قبل از اقتصاد تغییر میکنند. بهعنوان مثال، قبل از بهوجود آمدن یک رکود اقتصادی، با کاهش قیمتها در بازار سهام مواجه میشویم.
بازار میتواند هم منعکسکنندهی علائم منفی (مثل رکود اقتصادی) و هم پیشبینیکنندهی رونق اقتصادی باشد؛ با اینحال باید توجه داشت که توانایی بازار، برای پیشبینی رونق اقتصادی، بهتر از توانایی آن برای پیشبینی بحرانهای اقتصادی است.
پس با توجه به تحلیل بازار، میتوان، زمان مناسب برای سرمایهگذاری در سهام شرکتها را انتخاب کرد و با کمک این تحلیل، زمان رونقها و رکودهای بازار را نیز مورد شناسایی قرار داد؛ تا در دام رکودهای اقتصادی نیفتیم و از فرصت رونقهای اقتصادی استفاده کنیم.
تحلیل صنعت؛ دومین مرحله در تحلیل بنیادی، تجزیه و تحلیل صنعت است. پس از بررسی و تحلیل بازار و اقتصاد و رسیدن به این نکته که آیا بازار برای سرمایهگذاری جذّاب است یا خیر، بایستی تحلیل و بررسی در مورد صنایعی انجام داد که فرصتهای مناسب در آینده برای آنها وجود دارد. از طریق این تجزیه و تحلیل درمییابیم که چه صنایعی ارزش سرمایهگذاری دارند. برای بررسی عملکرد صنعت (مثل نوع صنعت، ثبات صنعت، شرایط رقابتی موجود در صنعت و …)، میتوان آنها را در دورههای زمانی مختلف، باهم مقایسه کرد. برای تجزیه و تحلیل صنعت، صنایع را با توجه به ویژگیها و تولیدات آنها به گروههای مختلف، تقسیمبندی میکنند؛ تا مقایسه و بررسی صنایع برای تحلیل، ساده شود. بهعنوان مثال میتوان گروههای صنایع را به تجهیزات تجاری و کامپیوتری، خدمات، تجهیزات نفتی، هوا و فضا، مواد شیمیایی، نساجی، کشاورزی و … تقسیم کرد.
یکی از روشهای مطلوب برای تحلیل صنعت، بررسی چرخهی عمر صنعت است. در چرخهی عمر صنعت، عمر صنایع را به چند دوره تقسیم میکنند و تحلیلگران با توجه به اینکه صنعت در چه دورهای از چرخهی عمر خود است، تصمیمگیریهای لازم را انجام میهند تا به صنعت مورد نظر و مطلوب برسند.
تحلیل شرکت؛ پس از مشخص کردن زمان مناسب برای سرمایهگذاری (با استفاده از تحلیل اقتصاد و بازار) و مشخص کردن صنایع با آیندهی روشن و خوب، تحلیلگر باید در صنعت مطلوب بهدنبال یافتن شرکت مطلوب باشد. با کمک تحلیل شرکت است که امکان یافتن شرکت مطلوب فراهم میشود.
در تحلیل شرکت بیشتر به جنبهی درآمدی و سودآوری شرکت و همچنین افزایش قیمت سهام شرکت توجه میشود. بنابراین تحلیلگران با توجه به صورتهای مالی شرکت، بهدنبال جمعآوری اطلاعات در مورد شرایط شرکت (مانند درآمدها، سوددهی، قدرت مالی، محصولات، مدیریت، روابط نیروی کار و …) هستند.
علاوهبر جمعآوری اطلاعات در مورد درآمد و سودآوری شرکت، باید به تجزیه و تحلیلهای رقابتی شرکت هم توجه شود. هدف از این تحلیل، بررسی نقاط قوت و ضعف درونی شرکت و همچنین بررسی فرصت ها و تهدیدات محیطی (بیرونی) است؛ که شرکت از آنها تأثیر میگیرد. تحلیلگر با بررسی این عوامل درونی و بیرونی، به موقعیت رقابتی شرکت در مقایسه با شرکتهای مشابه در آن صنعت دست پیدا میکند.
فنون ارزیابی ارزش سهام در تحلیل شرکت
در تحلیل بنیادی، برای ارزیابی ارزش ذاتی سهام از دو روش استفاده میشود:
۱. مدلهای تنزیل جریان نقدی؛ در این روش، با محاسبهی ارزش فعلی جریانات نقدی آتی (آینده) حاصل از سهام، ارزش سهام شرکت تعیین میشود. بهعبارت دیگر در این روش، محاسبه میشود که یک سهم در آینده چقدر عایدی دارد؛ سپس ارزش این عایدات را به زمان حال برمیگردانند.
۲. شیوههای ارزیابی نسبی؛ در این روش از نسبتهای مالی مانند P/E استفاده میشود. E عایدی هر سهم برای سهامداران و Pقیمت هر سهم است. این نسبتها منعکسکنندهی وضعیت صورتهای مالی شرکت است. این نسبتها در شرکتهای مختلف باهم مقایسه شده و شرکتی که دارای نسبتهای مطلوبتر است، برای سرمایهگذاری انتخاب میشود.
با توجه به این فنون در تحلیل بنیادی، ارزش ذاتی سهم مشخص میشود و با مقایسهی آن، با ارزش بازار میتوان بهطور صحیح تصمیمگیری کرد.
این نکته قابل ذکر است که تحلیل بنیادی به دو شکل انجام میشود: بالا به پایین و پایین به بالا. در تحلیل بالا به پایین، ابتدا اقتصاد و بازار، سپس صنعت و در نهایت شرکت، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند. در تحلیل پایین به بالا، ابتدا شرکت، پس از آن صنعت و در نهایت، اقتصاد و بازار مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند. تحلیلگر با توجه به اهداف تحلیل خود، هریک از این روشها را انتخاب میکند.
مشکلات استفاده از تحلیل بنیادی
همانطور که در مطالب بالا اشاره شد با تحلیل بنیادی، یک بررسی کلی و همهجانبه در مورد شرکت صورت میگیرد تا به ارزش واقعی شرکت (سهام شرکت) برسند. البته این بررسی دقیق و همهجانبه اشکالاتی را برای این روش بهوجود میآورد:
- حجم اطلاعات بنیادی، اغلب بهقدری زیاد است که تحلیل آن، نیاز به نیروی انسانی بالایی دارد.
- برای انجام تحلیل بنیادی، به تخصصهای متعدد نیاز است.
- اگر حتی نیروی انسانی زیادی با تخصصهای متنوع و متعدد وجود داشته باشد، بازهم در معاملات درونروزی زمان کافی برای تحلیل بنیادی وجود نخواهد داشت.
- در کوتاهمدت عوامل بنیادی یا تغییری ندارند یا تغییر آنها محسوس نیست (مثل بهوجود آمدن یک بحران اقتصادی یا افزایش سوددهی شرکت)؛ بنابراین با کمک عوامل بنیادی، نمیتوان بهصورت روزانه خرید و فروش کرد.
همانطور که گفتهشد تحلیل بنیادی روشی بسیار تخصصی و وقتگیر است. امّا تصمیمگیریهای حاصل از این روش، قابل اعتماد است؛ کاربردهای فراوانی در سرمایهگذاری و مدیریت مالی دارد. چون این روش، همهی ابعاد اقتصادی و مالی را در نظر میگیرد، در تصمیمگیریهای کلان شرکتها نیز کاربردهای فراوانی دارد و تحلیلگران زیادی در سطح جهان به آن مشغول هستند.
تحلیل تکنیکال فنیtechnical analasyse
تحلیل تکنیکی را می توان برای هر نوع کالا یا شاخص یا سهام وغیره بکار برد.اساس این نوع تحلیل ها ریاضیات می باشد که در چارت واندیکاتور (شاخص) خلاصه می شود.
یک تحلیلگر تکنیکی معتقد است که همه اطلاعات یک سهام یا یک ارز در سابقه قیمت آن نهفته است واز روند حرکت قیمت، می توان آینده آنرا پیشبینی نمود. تحلیل تکنیکی سرعت عمل بالائی داشته و به ما این امکان را می دهد که در مدت کوتاهتری نسبت به تحلیل پایهای (فوندامنتال)، تعداد خیلی بیشتری سهام (ارز ) را مورد مطالعه وبررسی قرار بدهیم.
تحلیل تکنیکی نیاز به دانش بالای علوم اقتصادی و سیاسی ( بر عکس تحلیل پایهای ) ندارد.در حال حاضر تحلیل تکنیکی در بورس های معتبر دنیا رواج زیادی پیدا کرده و طرفداران خاص خود را دارد. مزیت این نوع تحلیل در سرعت عمل آن است ومی توان در مدت کوتاهی چندین نوع ارز یا قیمت سهام چندین شرکت را بررسی کرد ولی تحلیل فوندامنتال همین تعداد ارز یا سهام، بسیار وقت گیر خواهد بود. تحلیل تکنیکی مانند هر تئوری دیگر منطق خاص خود را دارد. سه محور اصلی تحلیل تکنیکی عبارتند از:
۱– همه چیز در نوسان قیمت خلاصه می شود
مهمترین اصل تحلیل تکنیکی همین است. جان کلام اینست که هر عاملی که بر قیمت سهام تا ثیرگذار باشد، چه اقصادی وچه سیاسی و یا روانشناختی به نوعی بر قیمت سهام(ارز) اثر خواهد داشت ودر نمودار منعکس خواهد شد. به عبارتی هر تغییر قیمتی همراه با یک محرک خارجی است و این امر لزوم بررسی دقیق نوسان قیمت وتحلیل آنرا نشان می دهد. پس با تحلیل نمودن نمودار قیمت و بررسی اندیکاتورها، بازار خودش را به تحلیل گر نشان می دهد و آینده آن قابل پیشبینی خواهد بود.
این منطق در تضاد با تحلیل پایهای است، زیرا در تحلیل پایه ای به چرایی عوامل توجه می شود وپس از تحلیل عوامل تاثیرگذار، روند حرکت بازار بدست می آید. به عنوان مثال ،اگر تقاضا بیش از عرضه باشد فوندامنتالیست خواهد گفت که قیمت بالا میرود در حالیکه چارتیست با دیدن رشد قیمت خواهد گفت که تقاضا بیشتر از عرضه بوده است.
۲– قیمت در یک روند ( ترند) حرکت می کند
پیش فرض فوق اساس همه متد های تحلیل تکنیکی است. وقتی نوسانات بازار (مارکت) با ترند مطابقت داشته باشد، این حرکت قابل تحلیل است و برعکس ، یک بازار آشفته را نمی توان تحلیل کرد. با مسلم دانستن اینکه حرکت قیمت، ناشی از ترند است دومطلب قابل ذکر است.
اول اینکه ترند جاری با احتمال بیشتری ادامه خواهد یافت و روی خودش برنخواهد گشت، به استثنای بعضی بینظمیها در حرکت بازار.
دوم اینکه ترند جاری ادامه خواهد یافت تا زمانیکه ترند مخالف جایگزین آن شود.
۳– تاریخ تکرار می شود
تحلیل تکنیکی وپویایی بازار رابطه نزدیکی با روانشناسی انسان دارد. بنابراین، الگوهای گرافیکی قیمت در صد سال اخیر شناسایی و تقسیم بندی شده اند تا حالات روانشناسانه بازار را نمایش بدهند.اول از همه ،این الگوها وضعیت روانی حاکم بر بازار را نشان می دهند که آیا بازار صعودی ویا نزولی است.
این الگوها در گذشته بوده واکنون هم می تواند استفاده شود چون اساس آن بر روی روانشناسی انسان است که در طول سالها بدون تغییر مانده است. حال ما عبارت تاریخ تکرار می شود را به این صورت بیان می کنیم که گذشته چراغ راه اینده است یعنی بررسی نوسانات قیمت در گذشته آینده بازار را به ما نشان می دهد.
حساب من به شما پیشنهاد می کند قبل از ورود به بازار بورس حتما اطلاعیه های مهم سازمان بورس و اوراق بهادار را مطالعه کرده و پست مربوط بورس در یک نگاه را مورد بررسی کامل قرار دهید.